گزاره ها
- دانلود {پاورپوینت}
آن چه از این درس آموختیم
گزاره ها
کارل مارکس
جامعه مارکسیتی امروز، تحت تاثیر اندیشه ها و باور های کارل مارکس، اندیشمند، اقتصاد دان، تاریخ دان و جامعه شناس آلمانی است. وی بنیانگذار سوسیالیسم انقلابی و اندیشه های سیزده گانه مارکسیسم می باشد. مارکس، در 5 مه 1818 در تریر آلمان، چشم به جهان گشود و در سال 1883 در لندن، چشم از جهان فرو بست.
زندگی نامه
کارل هاینریش مارکس، فرزند سوم خانواده مارکس بود. وی از وکلای یهودی تریر و خانواده اش نیز، از خاخام های (روحانیان یهودی) سر شناس آلمانی بودند. وی با توجه به محدودیت هایی که دولت پروس برای حقوق دانان یهودی قائل شده بود، به مذهب پروتستان مسیحیت گروید تا بتواند از این راه، وکالت خود را حفظ نماید.
کارل، تحصیلات دوره دبیرستان خود را در شهر تریر، و تحصیلات دانشگاهی اش را در شهر بن، در رشته حقوق آغاز نمود. یک سال بعد، مارکس، به برلین رفت و در دانشگاه های آن جا، تحصیلات خود را در رشته های فلسفه و تاریخ ادامه داد.
پس از گرفتن مدرک دکترای خود، به شهر بن سفر کرد؛ با این امید که می تواند در دانشگاه های آن جا، تدریس کند. اما دولت پروس، مانع اشتغال وی به عنوان استاد دانشگاه شد. سپس مارکس، به جبهه های لیبرال(آزادی خواه) اپوزیسیون (ضد حکومت) شهر کلن پیوست.
در این دوران، مارکس انتقاد های خود را علیه مذهب، آغاز نمود. با کمک دوستش، فردریک انگلس بود که کارل توانست مبارزه عملی فلسفی - سیاسی خود را آغاز کرده و پس از انقلابات 1848، بیانیه کمونیست را به رشته تحریر در آورد.
مارکس در این دوره به جنبش های کارگری در اروپا پرداخت و سپس توانست در مجلس بین الملل اول، نقش دبیر انجمن را بازی کند.
در پایان، کارل، به دختری دل بست و در این راه، از پدرش جدا شد و به پاریس، و سپس به لندن رفت. او نزدیک به 30 سال پایانی زندگی اش را در تبعید گذراند. مارکس در 14 مارس 1883، در لندن، در گذشت.
اندیشه های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مارکس
مارکسیسم - لنینیسم
اندیشه های کارل مارکس، در زمینه های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، منجر به بنیانگذاری اعتقادی نوین در ایدیولوژی های سیاسی-اقتصادی جهان شد با نام "مارکسیسم-لنینیسم" که خود، تشکیل شده از سیزده اصل بنیادی است:
آثار ارزشمند مارکس
- مانفیست کمونیست (1848): سرشناس ترین رساله تاریخ جنبش سوسیالیستی
- سرمایه: درباره تولید نظام سرمایه داری - ارزشمند ترین کتاب جنبش سوسیالیسم
بنمایگان (منابع)
- دانشنامه ویکی پدیا فارسی
- تارنمای کتابناک
گزاره ها
- دریافت {پاورپوینت}
آن چه از این درس آموختیم
مجسمه بن خلدون درتونس
ابوزید عبدالرحمن بن محمدبن خلدون تاریخنگار، جامعهشناس، مردمشناس و سیاستمدارمسلمان است. وی را از پیشگامان تاریخنگاری به شیوهٔ علمی و از پیشگامان علم جامعهشناسی میدانند که حدود ۴۰۰ سال پیش از اگوست کنت - مؤسس علمی به نام جامعهشناسی (به فرانسوی: La sociologie) در فرانسه - میزیست. ابنخلدون این علم جدید را عمران نام نهاد.
وی در ۴۲ سالگی به نگارش کتابی پیرامون تاریخ جهان رو آورد که مقدمهٔ آن بیش از خود کتاب شناخته شدهاست. این کتاب، به دلیل سبک بدیع و نگرش نوینش، توجهات بسیاری را به خود جلب داشت و از دلایل اصلی شهرت وی است. کتاب او با نام «مقدمه ابن خلدون» در ایرانشهرت دارد و توسط محمد پروین گنابادی به فارسی ترجمه شدهاست.
او به عنوان بزرگترین اندیشمند شرق شناخته میشود. در کتاب مقدمهٔ وی از تکرار تاریخ در یک چرخه شش نسلی سخن گفته. این چرخه از آغاز یک اجتماع با تکیه بر کشاورزی سپس فنون آغاز میشود. در آخرین مرحله اجتماع چنان قدرتمند میشود که مردم آن به هنر و موسیقی روی میآورند و پس از آن مردم از فرط امنیت و بینیازی تعصب خود را نسبت به جامعه از دست میدهند تا اینکه قوم دیگری آن جامعه را از خارج فتح میکند و در اینجا تاریخ بر همین منوال تکرار میشود. او برای مثال میگوید که پارسها از عربها شکست خوردند عربها از ترکان غزنوی و سلجوقی و ترکان نیز از مغولها شکست خوردند. اگرچه عقاید ابن خلدون تحت تأثیر افکار افلاطون و به خصوص سیاست ارسطو است اما این دانشمند توانسته با اندیشهٔ یونانی و با نگاه ژرف و تجربهٔ طولانی خویش به عنوان سیاستمداری کارکشته تئوریهای نوین جامعهشناسی خود را توسعه دهد.
از ابن خلدون به عنوان بنیانگذار علم تاریخ هم یاد میشود. او در همین کتاب برای نخستین بار شیوههایی علمی برای استخراج حقیقت از منابع دست اول را طراحی کرده.
اگوست کنت
علم جامعهشناسی در قرن ۱۸ و ۱۹ میلادی به وجود آمد اگر چه از سنت عقلگرایی موجود که در ابتدا توسط فلاسفه یونان باستان بنا شده بود بهره جستهاست. واژهٔ فرانسوی Sociologie نخستین بار در ۱۸۳۷ توسط اگوست کنت فیلسوف فرانسوی ابداع شد، هر چند او را مؤسسرشتهٔ علمی جامعهشناسی بهحساب نمیآورند.کنت با الهام گرفتن از علم فیزیک و ملاحظهٔ موفقیت آن، هدفش را یافتن قوانین همواره صادق حاکم بر جوامع انسانی توسط یک روشی علمی تعریف کرد. کنت در ابتدا علماش را فیزیک اجتماعی نامید، اما بعدها نام آنرا به جامعهشناسی تغییر داد. او میخواست چیزی مشابه آنچه در فیزیک انجام شده بود را در جوامع انسانی پیادهسازی کند. افراد دیگری نیز در قرن ۱۹ میلادی (همانند کارل مارکس) بودند که خود را جامعهشناس نمیخواندند ولی امروزه به عنوان پایهگذاران این رشته شناخته میشوند. جدا از این افراد، در قرن ۱۹ میلادی روشهای مطالعات آماری نیز تدوین شد که بعدها در تدوین رشته جامعهشناسی مورد استفاده قرار گرفت.
جامعهشناسی برای اولین بار در سالهای ۱۸۸۰ و ۱۸۹۰ میلادی به عنوان یک رشته دانشگاهی شناخته شده و در دانشگاهها شروع به تدریس شدن کرد. اولین مکتب جامعهشناسی مکتب دورکیم بود. این مکتب که توسط جامعهشناس فرانسوی امیل دورکیم تأسیس شد تأکید زیادی بر وجود واقعیتهای در سطح اجتماع داشت که مستقل از ویژگیهای روانی مختلف تک تک افراد. جهت تلاش برای یافتن این حقیقتها و ارتباط آنها با هم، این گروه از جامعهشناسان شروع به بررسی جوامع انسانی بدوی کردند. در فرانسه و در کشورهای انگلیسی زبان تلاش بر این بود که مدلهایی از ساختارهای اجتماعی به تقلید از آنچه در رشته فیزیک انجام میشود ارائه کنند.
اقتصاددان و مورخ ماکس وبر در تثبیت جامعهشناسی به عنوان یک رشتهٔ دانشگاهی در آلمان در دهههای اول قرن بیستم نقش عمدهای بازی کرد. جامعهشناسان آلمانی بر خلاف جامعهشناسان فرانسوی و انگلیسی زبانان بجای تقلید از روش مدل سازی رایج در علوم فیزیکی بیشتر متاثر از تحلیلهای تاریخی و تحت تأثیر دیدگاههای مارکسیستی قرار داشتند. در بریتانیا رشتهٔ جامعهشناسی تا حدود سالهای ۱۹۶۰ میلادی تنها در یک مؤسسه آموزشی (The London School of Economics) تدریس میشد، و علاقهها بیشتر به یافتن تغییرات تکاملی جامعهٔ بریتانیا و حل مسائل مربوط به ادارهٔ حکومت محدود میشد.
برای مدت طولانی جامعهشناسان به واکاوی تغییرات تاریخی جوامع غربی و تحلیل روابط و وابستگیهای بین مؤسسات اجتماعی مختلف و ملزومات زندگی اجتماعی مانند اقتصاد، حکومت، خانواده و مذهب میپرداختند. به عبارت دیگر، تلاش جامعهشناسان ادغام نظریات و دادههای جمعآوری شده و اکتشافات علوم اجتماعی مختلف بود. امروزه این موضوعات در زیررشتهٔ نظریههای جامعهشناسی مورد بررسی قرار میگیرند. این زیررشته همچنین مفاهیم اصلی زندگی اجتماعی را مورد تحلیل قرار میدهد و بر خلاف تحلیلهای قرن ۱۹ میلادی، تأکید زیادی روی جمعآوری دادههای آماری و تحقیقات میدانی داردنمونههایی از زیر رشتههای جامعهشناسی عبارتند از ازدواج و خانواده، برابری اجتماعی و طبقهبندی اجتماعی، روابط نژادی، رفتارهای منحرف، جوامع شهری، و مؤسسات پیچیده.
نظریههای جامعهشناسی چهارچوبهایی نظری هستند که جامعهشناسان از آنها برای توضیح و تحلیل فعالیتها، فرایندها و ساختارهای اجتماعی استفاده میکنند. نظریههای جامعهشناسی به سه دسته کلی تقسیم میشوند.
دستهٔ اول نظریاتی هستند که با الهام از روش اتخاذ شده در علوم طبیعی، و با هدف یافتن قوانین جامع حاکم بر اجتماع انسانها ایجاد شد. نظریه پردازان در این رشته تلاش دارند که روابط علت و معلولی حاکم بر جوامع انسانی را کشف کنند. قوانین و مدلهای پیشنهاد شده میبایست بگونهای بیان شده باشند که صحت آنها آزمایش پذیر باشد. به عبارت دیگر جمعآوری دادهها این نظریات را تأیید و یا تکذیب بکند. مثال بسیار معروفی از این گونه از نظریات مقاله معروف و تأثیرگذار ماکس وبر دربارهٔ ساختارهای اداری (bureaucracy) میباشد. این مقاله شالودهٔ بسیاری از تحقیقات بعدی در این زمینه را بنا نهاد.شاید این روش به روش پیشنهادی پوزیتیوست های منطقی نزدیک باشد.
دستهٔ دوم بجای بررسی دادههای تجربی فرایندهای اجتماعی، مسائل پایهایتر و درونیتر را مورد بحث قرار میدهند. برخی از این مطالعات به خصوص به بررسی «رفتار» و «نظم» میپردازند و سعی در پاسخ به سؤالاتی مانند آنچه در زیر آمده میکنند: آیا رفتارهای اجتماعی عملگرا و هدفگرا هستند یا اینکه توسط ملاحظات زیبایی شناسی، عاطفی و اخلاقی شکل گرفته و هدایت میشوند؟ آیا الگوهایی که در رفتارهای اجتماعی مشاهده میشود ناشی از کنترلی است که مؤسسات بر اشخاص از طرق اخلاقی و یا اعمال زور دارند، یا اینکه ناشی از مذاکرات عملی است که بین افراد مختلف هنگامی که باید تصمیمی لحظهای در شرایط غیرقابل پیشبینی شده در زندگی روز مره بگیرند، میباشد؟ نظریات در این دسته بر نقش عاطفه در رفتار و نیاز به هماهنگی در ایجاد نظم تأکید دارند.
دستهٔ سوم از نظریات بصورت غیر مستقیم از روشهای هرمنیوتیک سعی در یافتن معانی و قصدهای متونی را میکند که در یک جامعه به شهرت رسیدهاند، و از این طریق و بصورت غیر مستقیم سعی در پاسخ به سؤالات مورد علاقه جامع شناسان میکند.
ا
جورج در ۱۶ سالگی وارد کالج اوبرلین شد واکنش منفی جورج به برنامه درسی بیش از حد کلامی اوبرلین موجب شد که وی ایمان خود را به اخلاقیات مسیحی از دست بدهد.
مید در جایی خاطرنشان کرد که وی: "بیست سال وقت صرف کرد تا آنچه را که در بیست سال نخست زندگی آموخته بود از ذهن بزداید"
در سال ۱۸۸۳ جورج از اوبرلین فارغالتحصیل شد و به تدریس در مدرسهای ابتدایی پرداخت.
مید طی سه سال بعد یعنی تا سال ۱۸۸۶ کارهای گوناگونی از تدریس خصوصی گرفته تا نقشه برداری برای احداث راه آهن در مینهسوتا و کانادا را انجام داد.
هنری کاستل دوست دوران تحصیل مید در کالج اوبرلین که به احتمال زیاد تاثیر بسیاری در بازاندیشی مید و در نهایت بریدن از سنت دینی اش داشته در ۱۸۸۷ برای گرفتن فوق لیسانس فلسفه به دانشگاه هاروارد راه یافت.
و مید را قانع کرد تا او هم فوق لیسانس بگیرد. مید در هاروارد به فلاسفه رمانتیک و ایدئالیسم هگلی علاقهمند شد. مید شاگرد ویلیام جیمز نیز بودو برای او کار میکرد و معلم خصوصی فرزندانش بود. برخورد او با فلسفه جدید باقیمانده اعتقادات مسیحیش را زدود... از آنجا که ماهیت انتزاعی مباحث فلسفی خوشایند مید نبود، تصمیم گرفت رشته تحصیلی اش را به روانشناسی فیزولوژیکی تغییر دهد. در دومین سال تحصیل در هاروارد، موفق به دریافت بورس تحصیلی آلمان شد. کشوری که بسیاری از متخصصان صاحب نام روانشناسی فیزیولوژیکی از انجا برخاسته بودند.. مید نخست به لایپزیک رفت و از محضر ویلهلم وونت بهره گرفت. مفهوم"ادا" که توسط وونت مطرح شده بود (حرکات و اشارات دست و سر) بعدها تاثیر عمیقی بر کار مید برجای گذاشت.
مید را عموماً بنیان گذار نظریه کنش متابل نمادین میدانند اگرچه واضح اصطلاح "کنش متقابل نمادین" هربرت بلومر در ۱۹۳۷ است.
از مهمترین مفاهیم موجود در نظریات مید میتوان به: پراگماتیسم (بسط روش های علمی به حوزه های پژوهش فکری همچون روانشناسی، جامعه شناسی و فلسفه)، مفاهیم ذهن-خود-جامعه، من فاعلی و من مفعولی، و دیگری تعمیم یافته اشاره کرد.
مید را عمدتاً وابسته مکتب شیگاگو میدانند.
منبا ویکی پدیا
زندگی و تأثیرات
کارل مارکس فرزند سوم هاینریش مارکس لوی (Marx Levi)، یک وکیل دادگستری یهودی بود که از خانوادهٔ خاخامهای معروف شهر محسوب میشد. هاینریش «مارکس لوی» به خاطر محدودیتهایی که دولت پروس برای حقوقدانان یهودی قائل شده بود و به خاطر این که بتواند شغل خود را در دادگستری حفظ کند، به شاخهٔ پروتستان مسیحیت گروید و از آن پس خود را هاینریش مارکس نامید. در سال ۱۸۲۴ فرزندان وی نیز به مسیحیت گرویدند.
کارل مارکس در شهر تریر دورهٔ دبیرستان را به پایان رساند و در دانشگاه شهر بن به تحصیل رشتهٔ حقوق پرداخت. یک سال بعد به برلین عزیمت کرد و در دانشگاه آن شهر در رشتههای فلسفه و تاریخ به تحصیل ادامه داد. مارکس در سال ۱۸۴۱ با ارائهٔ تز دکترای خود دربارهٔ اختلاف فلسفهٔ طبیعت دموکریتوس و اپیکور تحصیلات دانشگاهی خود را از راه مکاتبهای در دانشگاه ینا به پایان رساند. او به امید آن که بتواند در دانشگاه بن تدریس کند به آن شهر رفت ولی دولت پروس مانع اشتغال وی بهعنوان استاد دانشگاه شد. مارکس در این زمان به روزنامهٔ نوبنیاد لیبرالهای جبههٔ اوپوزیسیون شهر کلن پیوست و بهعنوان عضو ارشد کادر تحریریهٔ روزنامه مشغول به کار شد. در این دوره مارکس یک هگلی بود و در برلین به حلقهٔ هگلیهای چپ (شامل برونو باوئر و دیگران) تعلّق داشت. در طول همین سالها لودویگ فویرباخ نقد خود را از مذهب آغاز نموده و به تبیین دیدگاه ماتریالیستی خود پرداخت. ماتریالیسم فویرباخ در سال ۱۸۴۱ در کتاب جوهر مسیحیت به اوج خود رسید. دیدگاههای فویرباخ، بهخصوص مفهوم بیگانگی مذهبی او، تأثیر زیادی بر سیر تحوّل اندیشهٔ مارکس گذاشت. این تأثیرات را میتوان بهوضوح در کتاب «دستنوشتههای اقتصادی فلسفی ۱۸۴۴» و بهصورت پختهتری در کتاب سرمایه مشاهده کرد.
از مجموعه
مارکسیسم
Karl Marx
آثار تئوریک
علوم اجتماعی
اقتصاد
تاریخ
فلسفه
افراد
انتقادها
ن ب و
مارکس مبارزهٔ عملی سیاسی و فلسفی را بههمراه دوست نزدیکش، فردریک انگلس، آغاز کرد و با او بود که یک سال پیش از انقلابات ۱۸۴۸ «بیانیهٔ کمونیست» را به رشتهٔ تحریر در آورد. مارکس در این سالها با محیط دانشگاهی و ایدهآلیسم آلمانی و هگلیهای جوان قطع رابطه کرد و به مسائل جنبش کارگری اروپا پرداخت و از ابتدا در انجمن بینالملل اول که در ۱۸۶۴ تأسیس شد، نقش بازی کرد و نهایتاً دبیر این انجمن شد. او اوّلین جلد کتاب مشهورش، سرمایه، را در ۱۸۶۷ منتشر کرد. این کتاب حاوی نظریات او در نقد اقتصاد سیاسی است.
کارل عاشق دختری شد و با پدرش قهر کرد و با معشوقهاش به پاریس و سپس لندن رفت. او بیش از ۳۰ سال آخر عمر را در لندن و در تبعید گذراند و همانجا درگذشت. عقاید وی که در زمان خودش نیز طرفداران بسیاری یافتند، پس از مرگ توسّط افراد بیشتری تبلیغ میشدند. با پیروزی و قدرتگیری بلشویکها در روسیه در ۱۹۱۷ طرفداران کمونیسم و مارکسیسم در همه جای دنیا رشد کردند و چند سال پس از جنگ جهانی دوم، یک سوم مردم دنیا حکومتهای مارکسیست داشتند. رابطهٔ این «مارکسیست»های متعدّد با اندیشهٔ مارکس مورد اختلافنظر است. خود مارکس یک بار در مورد دیدگاههای حزبی سوسیال دموکراتیک در فرانسه که خود را مارکسیست میدانست، گفت: «خوبست حداقل میدانم که من مارکسیست نیستم!»
در یک نظرخواهی از شنوندگان «رادیو ۴» (ایستگاه رادیویی متعلّق به رادیوی بیبیسی انگلستان در سال ۲۰۰۵)، کارل مارکس به عنوان بزرگترین متفکر هزارهٔ دوم انتخاب شد. پیشتر در آغاز هزارهٔ جدید کاری مشابه توسّط وبگاه انگلیسی زبان بیبیسی انجام گرفته بود که ۲ میلیون نفر از مردم کشورهای گوناگون از سرتاسر جهان در این نظرخواهی شرکت کرده و از میان اندیشمندان هزاره، کارل مارکس مقام نخست را یافت و آلبرت انیشتین و آیزاک نیوتون با فاصلهای بسیار از او بهعنوان نفرات دوم و سوم انتخاب شدند.
برتراند راسل، فیلسوف مشهور انگلیسی بر این عقیده است که مارکس از یک جهت مانند هاجسکین محصول رادیکالهای فلسفی است، و مذهب عقلانی آنها و مخالفتشان را با رمانتیکها ادامه میدهد؛ از جهت دیگر احیا کننده مجدد فلسفه مادی است. مارکس تعبیر تازهای از این فلسفه به دست داده و میان آن و تاریخ بشر رابطه جدیدی برقرار کرده است. باز از جهت دیگر، مارکس آخرین فرد سلسله دستگاه سازان بزرگ و جانشین هگل است؛ و مانند هگل به یک فرمول عقلانی که سیر تکامل نوع بشر را خلاصه می کند اعتقاد دارد. تاکید بر هر کدام از این جهات به قیمت فراموش کردن جهات دیگر منظره مخدوشی از فلسفه مارکس به دست خواهد داد.
آثار
کتابهای ترجمهشده به فارسی
مدفن کارل مارکس در گورستان هایگیت
سرمایه (کاپیتال)، ترجمهٔ ایرج اسکندری، اولین انتشار: ۱۳۵۲، چاپ جدید: ۱۳۸۳، انتشارات فردوس
سرمایه، نقدی بر اقتصاد سیاسی (جلد یکم)، ترجمهٔ حسن مرتضوی، چاپ اول: ۱۳۸۶، انتشارات آگاه.
سرمایه، نقد اقتصاد سیاسی (جلد دوم)، ترجمهٔ حسن مرتضوی، چاپ اول: ۱۳۹۳، انتشارات آگاه.
سرمایه (کاپیتال)، تحلیل نقادانه تولید کاپیتالیستی (جلد یک)، ترجمهٔ جمشید هادیان، انتشار کاغذی: 1386، انتشار نسخه رایگان الکترونیکی: 1387.
گروندریسه، مبانی نقد اقتصاد سیاسی، ترجمهٔ باقر پرهام و احمد تدین، چاپ اول ۱۳۶۳، انتشارات آگه
دربارهٔ مسئلهٔ یهود؛ گامی در نقد فلسفهٔ حق هگل، ترجمهٔ دکتر مرتضی محیط، ویراستاران: محسن حکیمی-حسن مرتضوی، چاپ اول: ۱۳۸۱، نشر اختران
دستنوشتههای اقتصادی فلسفی ۱۸۴۴، ترجمهٔ حسن مرتضوی، چاپ اول ۱۳۷۷، انتشارات آگه
دربارهٔ تکامل مادی تاریخ (دو رساله و ۲۸ نامه)، ترجمهٔ خسرو پارسا، چاپ اخیر: ۱۳۸۰، نشر دیگر.
صورتبندیهای اقتصادی پیشاسرمایهداری، ترجمهٔ خسرو پارسا، چاپ اول: ۱۳۵۳ چاپ اخیر: ۱۳۷۸، نشر دیگر.
لودویگ فوئرباخ و ایدئولوژی آلمانی، ترجمهٔ پرویز بابایی، چاپ اول: ۱۳۷۹، نشر چشمه
رسالهٔ دکترای فلسفه (اختلاف بین فلسفهٔ طبیعت دموکریتی و اپیکوری)، ترجمهٔ دکتر محمود عبادیان، حسن قاضیمرادی. چاپ اول:۱۳۸۱، نشر اختران
هیجدهم برومر لوئی بناپارت، ترجمهٔ باقر پرهام، چاپ اوّل: ۱۳۷۷، نشر مرکز
نبردهای طبقاتی در فرانسه، ترجمهٔ باقر پرهام، چاپ اوّل: ۱۳۷۹، نشر مرکز
جنگ داخلی در فرانسه ۱۸۷۱، ترجمهٔ باقر پرهام، چاپ اوّل: ۱۳۸۰، نشر مرکز
پنج مقالهٔ مارکس و انگلس دربارهٔ ایران، ترجمهٔ دکتر داور شیخاوندی، چاپ اوّل: ۱۳۷۹، نشر آتیه
سانسور و آزادی مطبوعات، ترجمهٔ حسن مرتضوی، چاپ اول: ۱۳۸۴، نشر اختران.
فقر فلسفه، ترجمهٔ آرتین آراکل، چاپ اوّل: ۱۳۸۳، نشر اهورا.
مجموعه مقالههای
سوسیالیسم
پرچم سرخ
جریانها
مفاهیم کلیدی
مفاهی
افراد
سازمانها
سوسیالیسم مذهبی
سوسیالیسم منطقهای
موضوعات مرتبط
کتابهای نوشته/ترجمهشده بهفارسی دربارهٔ مارکس
ایشتوان مساروش. نظریهٔ بیگانگی مارکس. ترجمهٔ حسن شمسآوری، کاظم فیروزمند. چاپ اوّل. نشر مرکز، ۱۳۸۰
-بابک احمدی. واژهنامهٔ فلسفی مارکس. چاپ اوّل. نشر مرکز، ۱۳۸۲.
تری ایگلتون. مارکس و آزادی. ترجمهٔ علیاکبر معصومبیگی. چاپ اوّل. آگه، ۱۳۸۳.
جان بلامی فاستر. اکولوژی مارکس، ماتریالیسم و طبیعت. ترجمهٔ علیاکبر معصومبیگی. چاپ اوّل. نشر دیگر، ۱۳۸۲.
مرتضی محیط. حسن مرتضوی. کارل مارکس، زندگی و دیدگاههای او - بخش اوّل: از ۱۸۱۸ تا «مانیفست». چاپ اوّل. اختران، ۱۳۸۲.
مرتضی محیط. حسن مرتضوی. کارل مارکس، زندگی و دیدگاههای او - بخش دوم: از ۱۸۴۸ تا ۱۸۵۲. چاپ اوّل. اختران، ۱۳۸۴.
میخائیل لیف شیتز. فلسفهٔ هنر از دیدگاه مارکس. ترجمهٔ مجید مددی. چاپ اوّل. آگاه، ۱۳۸۱.
آیزایا برلین. کارل مارکس، کار و زندگی او. ترجمهٔ سیف الله گلکار. چاپ اوّل. نشر ثالث، ۱۳۸۶.
یکی ازنحلههای فکری رایج در قرن نوزدهم پوزیتیویسم و تجربهگرایی بوده است. تأثیرپذیری دیلتای از تجربهگرایی این بود که از این روش به نحو سلبی در تبیین علوم انسانی و متدلوژی آن الهام گرفت. کاری که کانت در راه تثبیت مبانی علوم تجربی و تضعیف ارکان متافیزیک انجام داد به تأمل فلسفی در مبانی علوم منجر شد و به رشد و تقویت روششناسی در قرن نوزدهم انجامید. دیلتای نیز متأثر از او در عین حال که علوم انسانی را به لحاظ روش از چارچوب علوم تجربی خارج میکرد درصدد بود که روششناسی عامی برای دستیابی به علوم انسانی عینی ارایه کند. پوزیتیویسم، تنها راه عینیت بخشیدن، واقعی کردن و ارزشمند دانستن علوم را روش تجربی میدانست؛ یعنی هر فهم مقبول و ارزشمندی باید بر تبیین تجربی و معیار آزمونپذیری مبتنی باشد. از این دیدگاه، مباحث علوم انسانی و به تعبیر دیلتای «علوم معنوی» به دلیل عدم امکان تجربه و آزمونپذیری به معنای پوزیتیویستی آن بی اعتبار، غیرعینی و غیر واقعی هستند. همت عمده دیلتای وقف آن گردید که با ارائه ضابطه و ملاکی برای عینی کردن علوم انسانی نشان دهد که این علوم نیز در ردیف علوم طبیعی و فیزیکی، عینی، ارزشمند و معتبر هستند. البته تفاوت موضوعی علوم انسانی و تجربی و در نتیجه تمایز روش آنها ابداع و ابتکار دیلتای نبود، زیرا پیش از او پیروان مکتب تاریخگروی با بیان و رویکردی متفاوت به آن تصریح داشتند، اما نکته قابل تأمل در اندیشه دیلتای تلقی خاصی است که وی از فلسفه حیات ارایه داده و دیگر اینکه او این تفکیک روششناختی را مانع از اتصاف علوم انسانی به عینیت نمیداند.به همین دلیل دیلتای نیز تحت تأثیر سنت عینیتگرایی که از گذشته تا آن زمان وجود داشت اعتقاد به امکان شناخت عینی و دسترسی به معنای واحد موضوع تفسیر داشت و مانند شلایرماخر به عینیت فهم معتقد بود.
آن چه از این درس آموختیم
علوم اجتماعی پس از انکه از قرن 19 میلادی صورتی جدید یافت انواع گوناگونی را شامل شد. با توجه به روش،هدف و موضوعی که هر نوع از جامعه شناسی در شناخت خود پیش گرفت انواع گوناگونی از جامعه شناسی از جمله جامعه شناسی پوزیتیوستی،جامعه شناسی تفهمی و جامعه شناسی انتقادی به وجود امد. انواع جامعه شناسی علی رغم شباهت هایی که با یکدیگر داشتند اما از جحاتی گوناگون با یکدیگر متفاوت بودند. بسته به هدف و روش و موضوعی که دستور کار خود قرار می دادند نسبت به کنش های انسانی،نوع برخورد با ان ها و راه شناخت از یکدیگر متمایز می شوند.
- دریافت (پاورپوینت)
باسلام.
عکس های منتخب زورخانه در سایت قرار گرفته است.